|
|
|
| هنرمند مشهدی زهره جویا و بازخوانیهای نوآورانه
Posted on دسامبر 9, 2011 by jahanezanan
هنرمند مشهدی زهره جویا و بازخوانیهای نوآورانه
(الهه خوشنام )
زهره جویا خوانندۀ ایرانی مقیم اتریش کار خود را با موسیقی کلاسیک غربی شروع کرده است، صدای او با ترانه های ایرانی و افغانی نیز سازگاری نشان می دهد، “سفر به خیر” یکی از خوانده های شهرت یافته اوست، در درون هر یک از ما بالقوه یک بازیگر و یک خواننده نهفته است، پرده های خانه های پدری شاهد بازی های کودکانه همۀ ما در آن دوران است، اغلب ما میل به خواننده و هنرپیشه شدن داشته ایم اما در بزرگسالی یا میل را به فراموشی سپرده ایم و یا در رشتۀ مورد علاقه مان موفق نشده ایم، زهره جویا اما با همان ترانه های محلی و هندی که در کودکی اجرا می کرده میل به خواننده شدن را در خود تقویت کرده است، به اروپا آمده با این هدف که به عشق دوران کودکی دست یابد، در آغاز به آمستردام رفته و سپس به دانشگاه وین راه یافته تا رشتۀ موسیقی را ادامه دهد، عشق به صحنه زهره جویا را به همۀ رشته های آوازی کشانده است، اپرا و موسیقی سنتی، پاپ و موسیقی محلی و ….. در هر رشته ای و به هر زبانی سی دی منتشر شده ای دارد، هشت سال پیش نخستین بار او را در کنسرتی در شهر کلن آلمان دیدیم، ترانۀ “سفر به خیر” با شعر شفیعی کدکنی و آهنگ مجید درخشانی با صدای او سخت سازگاری داشت، گفتگوئی با زهره جویا:
خانم جویا تحصیلات شما در رشتۀ موزیک غربی بوده، چه شد که بعد از موسیقی کلاسیک غربی به موسیقی سنتی ایران روی آوردید؟
این در حقیقت یک علاقۀ شخصی بود، من موسیقی ایرانی را همیشه دوست داشتم و از کودکی میخواندم ولی نه به طور علمی، وقتی برای تحصیل موسیقی به اروپا آمدم برایم دنیای جدیدی بود، آن قدر چیزهای مختلف باید یاد می گرفتم که دیگر وقتی برای موسیقی ایرانی نداشتم ولی در اواسط کارم در یک تور اروپائی با آقای جمشید رحیمی آشنا شدم، ایشان به من گفتند که بیا چند تا آهنگ ایرانی با پیانو بخوان ببینم چه جوری از عهده اش بر میائی، با ترانه هائی که در زمان اقامت در ایران با خودم زمزمه می کردم شروع کردیم، ایشان خیلی خوشش آمد و گفت بیا وقتی برگشتیم وین کمی کار بکنیم، همین کار را هم کردیم و با ارکستری که از نوازندگان ایرانی و غیر ایرانی تشکیل شده بود کنسرتی دادیم که با استقبال خیلی خوبی روبرو شد، همین استقبال سبب شد که شوقی در من به وجود بیاید و دنبال این ترانهها را بگیریم و بخوانم، احساس می کردم با ریشههایم ارتباط برقرار کرده ام، این احساس مرتب عمیق و عمیقتر شد.
شما متولد مشهد هستید، در این شهر مذهبی هیچ مشکلی برای خواندن نداشتید؟ چه طور شد که اصلاً والدین رضایت دادند که شما برای تحصیل موسیقی به اروپا بیائید؟
خانوادۀ من هیچ مخالفتی با موسیقی نداشتند، همیشه موسیقی در خانوادۀ ما بوده، البته نه این که کسی در خانوادۀ ما سازی بزند، من فکر میکنم که موسیقی به طبیعت انسان خیلی نزدیک است، شما اگر به صدای پرندگان گوش کنید، به صدای باد و آب گوش کنید، همۀ اینها موسیقی است، موسیقی یک چیز خیلی طبیعی است.
شما علاوه بر خواندن با نواختن سازی هم آشنائی دارید خانم جویا؟
بله، من پیانو میزنم و تا حدی هم تنبور.
شما در موسیقی فولکلوریک کار کردهاید، اپرا خواندهاید و آهنگهای قدیمی ایرانی را باز خوانی کردهاید، شما خودتان را بیشتر نزدیک به کدام یک از این رشتهها میبینید؟ آیا میشود در همۀ رشتهها آدم دست داشته باشد؟
کارهائی که من کردم هر کدام متعلق است به یک قسمت از زندگی من، موقعی که عاشق اپرا شدم و تصمیم گرفتم تحصیل اپرا کنم برایم مثل یک الهام بود که این راه من است، زمانی تصمیم گرفتم تحقیق و کار کنم روی موسیقی ایرانی یا افغانی، آن هم دوباره مثل یک الهام به سراغ من آمد، من شیفتۀ موسیقی کلاسیک شدم، به خاطر عمقی که در آن احساس میکردم اول صداهای آنچه را که میشنیدم و دوست داشتم تقلید میکردم، به همین دلیل دنبالش رفتم، من در ایران متولد شدهام و در آنجا رشد کردهام، این یک قسمت از زندگی من است، این موسیقی است که ارتباط من را با ریشههایم حفظ میکند.
این جای خودش را دارد ولی در زندگی هنری شما مقدار زیادی پراکنده کاری دیده می شود، احتمالاً شما هنوز جای مشخص خود را پیدا نکرده اید
مسأله این نبوده که من جای خودم را پیدا نکردم، مسأله این بوده که لحظهای که احساس کردم که این کار را باید بکنم به دنبالش رفتم، به خاطر عشق و علاقه به یادگیری، مثلاً وقتی من شروع کردم موسیقی ایرانی را کار کنم خیلی مشتاق بودم یاد بگیرم و ببینم که موسیقی ایرانی پایه و اساسش چیست؟ و از نظر ریشهای و علمی چه ارتباطی با موسیقی کلاسیک اروپایی دارد؟ این ارتباط را در موسیقی کلیسائی پیدا کردم و دیدم که مقامهای موسیقی ایرانی با مُدهای موسیقی کلیسائی خیلی شباهت دارند، آشنائی من با موسیقی افغانی هم به خاطر پدرم بود، پدرم افغان بوده و من هم رگ و ریشهای از افغان دارم و این در من نهفته بود، به همین دلیل من ترانه های افغانی را خواندم، دوست داشتم به زبانهای مختلف بخوانم.
یعنی شما حرف دلتان را در موسیقی بیان کردهاید؟
به نوعی بیان کردهام ولی حتماً با ارتباط، به خاطر ارتباط عمیق درونی و ارتباط بین فرهنگها و انسانها.
شما یک بازخوانی ترانههای قدیمی ایرانی هم دارید، شما این ترانههای قدیمی ایرانی را بهصورت “فرجاز” اجرا کردهاید، چرا به همان صورت قدیمی اجرا نکردید و مدرنش کردید؟
تکرار، کار من نیست، کار تکراری خیلی خسته کننده است، من آنها را برای این زمان اجرا می کنم، این ترانهها پلی است میان گذشته و حال، به همین دلیل باید حتماً مدرن باشد.
یعنی شما با یک آهنگساز صحبت کردید که آهنگ های مدرن روی این ترانهها بگذارد؟
من ترانههائی را که خوشم میآمد انتخاب کردم، بعد با آقای “مهرداد محمود” که آن زمان باهم کار میکردیم صحبت کردم، قبلاً هم این ترانهها را خوانده بودم اما رضایت نداشتم، فکرمیکردم که این آن نیست که من میخواهم، آقای محمود ایدههایش را با من در میان گذاشت، آهنگ ها را مرتب تغییر می دادیم تا با سلیقۀ من و ایشان جور در بیاید.
این ارتباط که این قدر نقش بازی میکند در زندگی شما در آینده چگونه خواهد بود؟ بیشتر طرف موسیقی سنتی، پاپ یا اپرا؟
در واقع من نمیتوانم دقیقاً این سؤال را جواب دهم، بستگی دارد به مسیر زندگی من، این که چه احساسی من به زندگی دارم، حس من به من می گوید با چه نوع موسیقی می توانم ارتباط داشته باشم و آن بستگی دارد به اتفاقاتی که در زندگیم می افتد.
الهه خوشنام – تحریریه: جواد طالعی
الهه خوشنام – تحریریه: جواد طالعی
|
|